
در تمام موارد انحرافات شناختی و طرز تفکر اشتباهی که منجر به افسردگی م شده بود، قطعاً من مقصر بودم.
در مورد من تمام انحرافات فکری ام ناشی از رنجش اساسی و اولیه من از خداوند بود چون زندگی آنطور که من می خواستم برایم پیش نرفته بود. این رنجش منشاء انحراف فکری من در تمام رنجش هایم بود.
ریشه اصلی این انحراف در مورد خداوند و زندگی چه بود؟ یکی از ریشه هایی که پیدا کردم حسادت بود. من تمام طغیان های حسادت در زندگی ام را بررسی کردم و برای ریشه کن شدن یک یک آنها دعا کردم. فهمیدم که من به همه زنهای جوان تر و زیباتر از خودم حسادت می کردم، من به همه ادمهای پولدارتر از خودم حسادت میکردم، من به همه آنهایی که از من باهوش تر هنرمند تر و فعالتر بودند حسادت میکردم.
خندهدار است در مورد همه آدمها و موفقیتهایی که میشناختم نشانههایی از حس حسادت در خودم پیدا کردم. با نگاهی به فرهنگ جامعه خودمان سعی کردم بفهمم که منشاء بعضی از این حسادت ها کجاست.