ممکن است بخواهیم با خداوند شروع به معامله كنيم و به او قول انجام کارهای بسیاری بدهیم اگر که مشکلمان برطرف شود . این نوع معامله غیرمعمول نيست ، اما خطرناک است و اغلب مضر . اگر در دعاهای خود شروع به دادن قول و داشتن توقع کنیم ، خود را در معرض بحرانهای روحانی قرار داده ایم . باید متوجه بود که نیروی برتر یکی از آن دستگاه هایی نيست که در آن پول می اندازند تا جنس مورد نیاز از آن خارج میشود . وقتی که زیستن تحت شرایط زندگی را می پذیریم ، به این درک میرسیم که شرايط آن غیر قابل مذاکره است .
https://irandep.com/wp-content/uploads/2024/10/دعا.jpg430700irandephttps://irandep.com/wp-content/uploads/2023/04/photo_2023-04-12_18-19-47-300x300.jpgirandep2024-10-10 21:53:032024-12-22 14:48:59درک من از نیروی برتر
ایمان داشتن به نیروی برتر از خودمان یک چیز است، و ایمان داشتن به خودمان چیزی دیگر. برای بعضی از ما مدتی طولانی زمان نیاز است تا به این باور برسیم که ما نیز در این دنیا می توانیم به انجام هدفی والا کمک کنیم، یا در خدمت ارزشها و اهداف عالی خود باشیم. انجام کار درست زمانیکه کسی نگاه نمیکند و ما را تحت نظر ندارد، یک نوع خدمت به باورها و اعتقاداتمان است. بعضی از ما آنرا درستکاری مینامیم، قدم شش آنرا شخصیت و منش میخواند. نامش را هر چه که بگذاریم، این عمل نظم و انضباطی است که از آن طریق پایه و اساس، رشد و بلوغ خودرا شکل میدهیم.
https://irandep.com/wp-content/uploads/2024/10/How-to-Believe-in-God.jpg350620irandephttps://irandep.com/wp-content/uploads/2023/04/photo_2023-04-12_18-19-47-300x300.jpgirandep2024-10-10 21:52:132024-10-10 22:22:00ایمان داشتن به نیروی برتر
بار الها… مرا وسیله صلح و آشتی خود قرارده تا آنجا که نفرت است حامل عشق باشم آنجا که گناه و آسیب است حامل بخشش .آنجاکه تردید و نفاق است ،حامل ایمان ویقین .آنجا که ناامیدی است،حامل امید.آنجا که تاریک است،حامل نور آنجا که غم وناامیدی است،حامل شادی باشم. پروردگارا کمکم کن به جای تسلی خواهی، تسلی بخش باشم،به جای توقع درک شدن،درک کنم.به جای دوست داشته شدن ،به دنبال دوست داشتن و عشق ورزیدن باشم.چرا که با دادن است که به دست می آوریم ،با بخشش است که بخشوده میشویم،با مرگ است که به زندگی جاویدان دست پیدا میکنیم . “آمین” انجمن افسردگان گمنام ایران
باور داریم که نوشتن لیست نواقص برای بهبودی ما لازم است و کمک می کند تا ما احساس بهتری داشته باشیم، این لیست نباید باعث شرمندگی یا احساس گناه در ما بشود. باید تغییرات را شروع کنیم، در ابتدای کار تغییرات به آهستگی رخ میدهند. با پشتکار و به مرور زمان باید عادت های قدیمی و روش فکر کردنمان را تغییر دهیم تا دنیای شخصیمان را به جایگاه بهتری برای فکر کردن تبدیل نماییم.
کتاب پایه انجمن افسردگان گمنام(قدم هفتم، صفحه ی ۸۹)
بیل ویلسون در مورد افسردگیش میگوید: “افسردگی من بسیار عمیق و غیر قابل تحمل بود، در حالی که حس می کردم ته گودال عمیقی هستم، آخرین نشانه های غرور و لجبازی در من شکسته شد و خودم را در حال گریستن دیدم. با تمام وجود از نیروی برتر خواستم که خودش را به من نشان دهد و اعلام کردم که آماده ام تا هرکاری برای تغییر اوضاع انجام دهم. ناگهان اتاق با نور سفیدی روشن شد. لحظه ای به نظرم آمد که روی یک کوه ایستاده ام و بادی، نه از جنس هوا بلکه از جنس روح در حال وزیدن است.”
کتاب پایه انجمن افسردگان گمنام (قدم ششم، صفحه ی ۸۰)
این کتاب شامل سوالات قدمهای دوازده گانه و مکمل کتاب پایه می باشد.
در تمام موارپذیرفتن این که افسردگی باعث ناتوانی ما شده واقعاً چه چیز مثبتی می تواند داشته باشد؟ شاید بگوییم “ما که از قبل هم این موضوع را میدانستیم و به خاطر همین هزینه های زیادی را صرف درمان خودمان کردهایم” اما اگر واقعاً بپذیریم که ناتوان هستیم، به شکل متناقضی نیروی تازه ای دریافت خواهیم کرد. انگار رودخانهای که تا امروز غم و اندوه ما را آبیاری می کرد و باعث رشد آنها می شد راهش را کج کند و برود. شاید بگوییم “سردرگمی ما که هنوز برطرف نشده است، اینها چگونه واقعاً کار میکنند” وقتی اقرار می کنیم که شکست خوردهایم، غرورمان از بین میرود. زمانی که بپذیریم ناتوانیم و در کنارمان فقط دوازده قدم و رابطه دوستانه با اعضا وجود دارد، مثل این است که اشعه نور به جسم و قلبمان بتابد و بگوییم “خوب تمام عمر داشتم مسیر افسردگی را می رفتم اما حالا می خواهم به روش شما زندگی کردن را امتحان کنم”.
در تمام موارد انحرافات شناختی و طرز تفکر اشتباهی که منجر به افسردگی م شده بود، قطعاً من مقصر بودم. در مورد من تمام انحرافات فکری ام ناشی از رنجش اساسی و اولیه من از خداوند بود چون زندگی آنطور که من می خواستم برایم پیش نرفته بود. این رنجش منشاء انحراف فکری من در تمام رنجش هایم بود. ریشه اصلی این انحراف در مورد خداوند و زندگی چه بود؟ یکی از ریشه هایی که پیدا کردم حسادت بود. من تمام طغیان های حسادت در زندگی ام را بررسی کردم و برای ریشه کن شدن یک یک آنها دعا کردم. فهمیدم که من به همه زنهای جوان تر و زیباتر از خودم حسادت می کردم، من به همه ادمهای پولدارتر از خودم حسادت میکردم، من به همه آنهایی که از من باهوش تر هنرمند تر و فعالتر بودند حسادت میکردم. خندهدار است در مورد همه آدمها و موفقیتهایی که میشناختم نشانههایی از حس حسادت در خودم پیدا کردم. با نگاهی به فرهنگ جامعه خودمان سعی کردم بفهمم که منشاء بعضی از این حسادت ها کجاست.
از نظر کسانی که اکنون در حمایت انجمن افسردگان گمنام هستند، این انجمن تفاوت بین بدبختی و خوشبختی و در بسیاری موارد تفاوت بین مرگ تدریجی و زندگی هدفمند را نشان داده است و البته برای افراد افسرده که هنوز به انجمن دسترسی پیدا نکردهاند هم این مطلب صدق میکند. بنابراین هیچ جمعیتی به اندازه ما به این که به طور مداوم با یکدیگر در ارتباط و همبستگی باشیم و برای همدیگر موثر باشیم نیاز نداشته است. اعضای انجمن ما میدانند که باید با یکدیگر همکاری کنند و با هم متفق القول باشند وگرنه اکثرمان در تنهایی از بین خواهیم رفت ما معتقدیم سنت های دوازده گانه افسردگان گمنام بهترین جواب و تجربه ما به این سوالات است که: ۱. چگونه انجمن افسردگان گمنام می تواند بهترین کارایی را داشته باشد؟ ۲. این انجمن چگونه توانسته و می تواند یکپارچه باقی بماند و از میان نرود؟
هر سفری در زندگی با اولین گام آغاز می شود. امروز شما یک گام بزرگ به سوی رشد شخصیتی و آرامش برداشته اید. افسردگی، تجربه ای است که ما به تنهایی نمی توانیم از شرش خلاص شویم. تجربه ای که نیاز داریم بر روی آن کار کنیم و به زمان احتیاج داریم. در افسردگان گمنام بر این باور هستیم که قبل از شروع و دیدن تغییر، لازم است به طور منظم در جلسات حضور یابیم. ما دریافتیم اگر خواهان تغییر و شروع یک حس بهتر هستیم باید بهای آن را در زندگیمان بپردازیم و شروع به تغییر دادن نحوه تفکر، اعمال و احساساتمان کنیم.ما درمان های معجزه آسا و راه های میانبر نداریم. اگر به خودتان فرصت دهید و به طور منظم به جلسات بیایید، به آهستگی شروع به مدیریت زندگی تان خواهید کرد ، به این معنا که خود ارباب زندگیتان می شوید نه آنکه در کناری بنشینید و به افسردگی اجازه دهید که شما را منزوی و احساسات تان را تحت کنترل بگیرد. ما نیز مانند شما بودیم اگر بر روی روی اصول افسردگان گمنام کار کنید نتیجه خواهید گرفت. افسردگان گمنام بر این باور است، کسی که به گروه مراجعه میکند و تمایل به تغییر دارد هر زمانی که مایل است می تواند شروع کند آمدن به یک گروه خودیار مانند پوشیدن کفشهای نو است ابتدا ممکن است کمی سخت به نظر بیاید اما اگر تسلیم شوید و مدتی به پوشیدن آنها ادامه دهید مانند کفش های قدیمی تان می شوند.
من کافی و باارزش هستم. من لایق احساسات خوب هستم خداوندبرایم کاری کرد ک خود توانایی انجامش را نداشتم. من مسئولیت بیماری ام را میپذیرم من از تجربه دیگران استفاده میکنم . در انجمن افسردگان گمنام ایران دیگر تنها نیستم . من باور دارم ک خداوند از من مراقبت میکند. من در حمایت خداوند هستم […]