در دوران افسردگی تمرکز ذهن بسیار سخت می شود و بی انگیزه می شویم.همچنین حاضر به شرکت در جمع نیستیم.شاید رسیدن ب ارامش تغییرافکار ورهایی از رنجهای گذشته کاملا غیر ممکن ب نظر برسد.یک کمبود اساسی در زندگی باعث می شود تا در دام افسردگی گرفتار شویم.ب عنوان شخصی ک از دوران کودکی تجربه افسردگی داشته است می توانم بگویم تا زمانی ک از احساسات و رنجش هایتان صحبت نکرده و آنها را مشارکت نکنید نمیتوانیداز زندان افسردگی آزاد شوید.پس شروع ب صحبت کنید و احساساتتان را انباشته نکنید.ب اعضای گروه افسردگان گمنام گوش دهید تا با حمایت گروه رشد کنید و احساس بهتری داشته باشید.****
من شاهد پیشرفت برخی از اعضا جدید بوده ام ک مدام در جلسات شرکت مینمایند حتی لبخندی ک بعد از جلسات میزنند قبلا در صورتشان دیده نمیشد معجزه ی انجمن مرا توانمند ساخته و انرژی مضاعفی ب من میدهد.چشمگیر ترین قدرت افسردگان این است ک امید را ب اعضای گروه ارزانی میدارند.
وقتی ک خداوند را دعوت کردی قدرتمند میشوی …هر مشکلی ک داشته باشیم درست میشود.کسانی ک زندگی روحانی دارندیک زندگی پر برکت داشته .و از درون احساس قدرت و راحتی میکنند.ترس از قضاوت ندارند/ب خاطر اینکه رابطه مان با خداوند قطع نشود باید #خدمت کنیم…
بسیاری از ما در دوران #افسردگی از یافتن امید وآرامش ناامید شده بودیم .ما باور داشتیم ک هیچ آینده ای در انتظار ما نیست هرروز ما مانند قبل پر از ناامیدی ست.شرکت در اولین جلسه از انجمن افسردگان گمنام برای ما بسیار دشوار بوده وسخت احساس تنهایی میکردیم.ما مطمئن بودیم ک هیچ کس در گروه ب اندازه ما سختی نکشیده است.اما وقتی اعضا قدیمی تر را دیدیم و ب حرفهای آنها گوش سپردیم گویی خودمان را در ماجرای آنها پیدا میکردیم.شگفت انگیز اینکه افرادی میتوانندبرای اعضا جدید ک هنوز زندگی رنج آوری را تجربه میکنند کاری انجام دهند /همان افرادی هستند ک خودشان برای رهایی ازتنهایی و انزواتلاش کرده اند و داستان امیدوتوانمندشدن خویش را با دیگران ب اشتراک میگذارند.
فراموش نکنید برای # رهایی از افسردگی باید اول بپذیریم ک نمیتوانیم با اراده شخصی از آن رها شویم .و همچنین بهبودی برایمان سریع و ناگهانی اتفاق نمی افتد/چون تمام وجودمان درگیر این بیماری شده و #احساساتمان کرخت و بی حس شده شده اند و باهیچ چیزی در اطرافمان ارتباط نداریم .مهم نیست چرا برای مدت طولانی در #افسردگی بوده ایم بلکه مهم این است ک بپذیریم اکنون افسرده ایم
گاهی اوقات با نوشتن میتوانیم ازاحساساتی که ما را آزارمی دهند رها شویم .همچنین صحبت کردن بادوستان بهبودی راجع به احساسات ناخوشایند کمک میکند دردکمتری رامتحمل شویم.اعضایی ک در مسیر بهبودی هستند /دفترچه ی اتفاقات روزانه ای همراه خود دارند ک احساساتشان را در طول روز یادداشت نمایند.عاقلانه ترین کار این است ک علت ب وجود آمدن این احساسات را ریشه یابی کنیم.اگر صادقانه با احساسات ناخوشایند خود روبرو شویم و آنها را بررسی کنیم احساس ناامیدی از بین میرود….
اعضای گروه در طول مسیر مارا حمایتخواهند کرد و آرامش بیشتری پیدا میکنیم .امروز ب جای فکر کردن ب افراد روابط یا چیزهای مورد علاقه یمان ک روزی از دستشان داده ایم اهداف واضحی را برای خود مشخص میکنیم .وباور داریم ک خداوند همراه ماست و می خواهیم احساس بهتری داشته باشیم.ما #افسردگی را تجربه کرده ایم و می دانیم چ آسیب هایی ب انسان میزند .پس باور داریم ک خداوند میخواهد از ما برای کمک ب انسانهای دیگر استفاده کند تا تجربه افسردگی مان رادراختیار آنها قرار دهیم وکمک کنیم باخودشان مهربان تر باشند.
کتاب راهنمای افسردگان(پایه)
وقتی ب انجمن افسردگان گمنام آمدم کاملا افسرده بودم وهیچ چیز توجه مرا جلب نمیکرد/و از دوران کودکی و نوجوانی ب هیچ چیز علاقه ای نداشتم .احساس میکردم پوچ و بی ارزش هستم.سالها فکر میکردم زندگی یعنی همین و ب نظر خودم نرمال بودم.من تمام نشانه های افسردگی را داشتم اما چیزی درمورد بیماری ام نمیدانستم #### تا زمانی ک با انجمن افسردگان گمنام آشنا شدم . و ب طور منظم ب جلسات رفتم.می دانستم با شرکت کردن در جلسات می توانم از حمایت گروه بهره مند شوم .در آنجا افرادی بودند ک از لحاظ رفتاری شبیه ب هم بودیم من اوایل فکر میکردم مشکلاتم از همه بیشتروبدتر است اما بعد از مدتی فهمیدم هرکس مشکلات خودش را دارد.با حضور بین اعضا توانستم مدیریت زندگی ام را بیشتر در دست بگیرم واز این آشفتگی نجات پیدا کنم…
ما وقتی افسردگی را با تمام ابعادش پذیرفتیم دیگر لازم نیست زندگی را اینگونه دردناک ادامه دهیم .حال وقت آن رسیده ک اصولی را که برنامه بهبودی از افسردگی ارائه کرده را بصورت روزانه ب اجرا بگذاریم.
تسلیم بودن را تمرین میکنیم .و شاهد توقف افسردگیمان بصورت روزانه میشویم.حقیقت این است ک بعضی روزها دلمان می خواهد فقط در رختخواب دراز بکشیم و بمیریم اما در اعماق وجودمان روح خداوند یا نیروی برتر یا هرچیز دیگری ک دوست داریم صدایش کنیم ما را ب جستجوی رهایی دعوت میکند.
ذهنمان همیشه گفته است بس کن..تسلیم شو…هیچ وقت خوب نمیشوی یا حتی بدتراز آن داری عقلت را از دست می دهی و نمی توانی حتی یک روز دیگر به این وضع ب زندگی ادامه بدهی
اما…
ندای ضعیفی هم در اعماق وجودمان هست ک سالها تلاش میکند شنیده شود.همان صدایی ک می گوید تو آدم بی ارزشی نیستی .توام می توانی خوشحال باشی .این صدا می گوید باید بارفتنمان ب جلسه ریسک کنیم گر چه اکنون افسرده ایم اما می خواهیم ازاین زندان آزاد شویم .تسلیم برنامه شویم .می خواهیم امیدوار باشیم . تصمیم با شماست
مامعتقدیم تا ب طور فیزیکی وجسمی حرکت نکنیم ب هیچ وجه حالمان بهترنخواهد شد.
همه ما به خوبی میدانیم تا تکانی ب خود ندهیم وخودرا مشغول نکنیم حالمان بهتر نمیشود .باکار کردن حواس خود را پرت میکنیم
ودیگر به افکار همیشه حاضرسرشار از بدبختی فکر نمیکنیم .ب گفتگوی ذهنی خود درباره اینکه من خیلی بد هستم و زندگی خیلی ناامید کننده است گوش نمیدهم. باید بپذیریم ک در برابر رفتار افسرده گونه خود ناتوانیم و همینطور بپذیریم ک زندگیمان غیر قابل اداره شده است .
اکثر افراد ب محض اینکه متوجه میشوند ک ب یک فرایند نیاز دارند تا مسئولیت شرایط خویش را ب عهده گیرند .ناگهان از ادامه درمان منصرف میشوند .این تصمیم حتی درمورد ان دسته افرادی ک درابتدا مشتاق می نمودند نیز صدق میکند انها دراین شرایط ترجیح میدهند ک بیمار باقی بمانند و خداوند را مقصر بدانند.گام اول ما میپذیریم و باور داریم هراتفاقی رخ دهد از افسردگی بهبود خواهیم یافت